گاهى پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى خواست تفریحى کرده باشد، و اظهار شادمانى کند، به ابوذر مى فرمود: ((جریان آغاز گرویدن خود به اسلام را براى ما بازگو کن )).
ابوذر، سرآغاز گرایش خود به اسلام را چنین بیان مى کرد: ((ما در میان دودمان خود، بتى داشتیم که نامش ((نهم )) بود، مدتها این بت را پرستش مى کردیم ، روزى من کاسه شیرى بر سر آن بت ریختم ، همین که از بت غافل شدم ، سگى گرسنه از راه رسید و آن شیر را که به بدن بت مالیده شده بود، لیسید، و در پایان ، پاى خود را بلند نمود و به آن بت ادرار کرد، هماندم نسبت به بت بى علاقه شدم و این اشعار را خطاب به بت گفتم :
الا یا نهم ، انى قد بدالى
مدى شرف یبعد منک قربا
رایت الکلب سامک خط جید
فلم یمنع قفاک الیوم کلب
((هان اى بت ((نهم ))، برایم آشکار شد که تو از شرافت و ارزش به دور هستى ، و همین باعث دورى من از تو گشت ، چرا که دیدم سگى بر تو بالا رفت و تو را لیسید، و سپس بر تو ادرار کرد، و تو امروز نتوانستى خود را از (اهانت ) سگ ، بازدارى ، تا بر گردنت ، ادرار نکند)).
وقتى که همسرم (ام ذر) این سخن را از من شنید، ناراحت شد و به من گفت : لقد اتیت جرما و اتیت عظیما حین هجرت نهما.: ((گناه بزرگى ، مرتکب شدى که مى خواهى پرستش ((بت نهم )) را ترک کنى !!)).
جریان ادرار کردن سگ را برایش گفتم . او نیز همچون من ، از بت متنفر شد و به من گفت :
الا فابغنا ربا کریما
جوادا فى الفضائل یابن وهب
فما من سامه کلب حقیر
فلم یمنع یداه لنا برب
فما عبدالحجارة فهو غاو
رکیک العقل لیس بذى لبیب
ترجمه :
((اى پسر وهب ! براى ما خدائى را بجوى که کریم و بزرگوار و بخشنده و با ارزش باشد، آن بتى که سگ پستى بالاى او رود و او نتواند آن سگ را از خود باز دارد، خدا نیست ، آن کسى که در برابر سنگ ، سجده مى کند و به پرستش آن مى پردازد، گمراه و بى خرد و نادان است )).
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: آرى ((ام ذر)) براستى سخن درست گفت ، که جز مردم گمراه و بى خرد در برابر سنگ ، سجده نمى کنند)).
به این ترتیب ، ابوذر این خاطره عجیب و شیرین زندگى خود را براى پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل مى کرد و آن حضرت با لبخند پر معناى خود، یادآور ارزشهاى اسلام مى شد که موجب نجات آنها و سایر مردم از خرافه پرستى گردید. (الاصابه - ریاحین الشریعه ج 3 ص 393).
برگرفته از:
کتاب داستان دوستان جلد1 محمدى اشتهاردى (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
یاربی.
می گفت:
تا حالا بازیگر تاپ و نقش اول سریال ها و فیلم های زیادی شدیم،
سریال ها و فیلم هایی که هیچ وقت نتونستن مجوز پخش بگیرن!
همشون شدن 18+ !! (که شاید 200+ هم براشون کافی نباشه!)
حتی خودمون هم می دونیم و به این نتیجه رسیدیم، با این تیپ فیلم ها،
با این تیپ بازیگری، با این تیپ کارگردانی و ... هرگز نمی تونیم اجازه پخش بگیریم!
اما بازم بازی می کنیم، بازم می سازیم، بازم هزینه می کنیم.
سری فیلم هایی که اولیش رو شیطون کارگردانی و قابیل، نقش اولی کرد، تا... تا من، تا تو...
خدایا خسته ام!
خسته ام ازین گیریم! ازین نقاب!
تو که کمپانی های بزرگی داری!
تو که کارگردانای بی نظیری داری!
تو که محمد(صلی الله علیه و آله) داری، تو که علی (علیه السلام) داری...
ی دعوتنامه! ی دعوتنامه برام بفرست،
فرقی نمی کنه، سیاه لشگر باشه یا ستاره!
فقط میخوام شروع کنم!
فقط میخوام نگام کنی، سکوت کنی، بعد بگی:
آماده... "صدا، دوربین، حرکت..."
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
حدیث قدسی
یا أحمَدُ، لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ العِبادَةِ أحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ والصَّوْمِ، فَمَن صامَ ولَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَن قامَ ولَمْ یَقْرَأ فی صَلاتِهِ.
ای احمد! هیچ عبادتی نزد من محبوبتر از خاموشی و روزه نیست؛ پس اگر کسی روزه بگیرد، ولی مراقب زبان خود نباشد، مانند کسی است که به نماز بایستد ولی در آن قرائت نداشته باشد.
O Ahmad! For me No worship is dearer than silence and fast; so he who is on a fast, but doesn’t take care his tongue, is like to a praying one who says his prayer without qira’at .
بحار الأنوار، ج 74، ص 29
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
اصحاب در محضر رسول اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) بودند، در ضمن سخن، عرض کردند: (( آیا ما برادران توایم اى رسول خدا ؟!)).
آنحضرت فرمود:(( نه، شما اصحاب من هستید، ولى برادران من کسانى هستند که بعد از من مى آیند و به من ایمان مى آورند، در حالى که مرا ندیده اند)).
سپس فرمود: ((براى عمل صالح هر فردى از آنها پنجاه برابر پاداش عمل صالح شما داده مى شود)).
اصحاب عرض کردند: ((پنجاه نفر از خودشان ؟))
فرمود:((نه پنجاه نفر از شما)).
آنها سه بار این سؤال را کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) همین جواب را داد، سپس به علت پاداش پنجاه برابر آنها اشاره کرده و فرمود:
لانّکم تجدون على الخیر اعوانا: ((این بخاطر آن است که شما داراى شرائطى هستید که آن شرائط شما را در کارهاى خیر یارى مى کند)) (مانند حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) على (علیه السلام) و نزول وحى و... .
برگرفته از:
کتاب داستان دوستان جلد2 محمدى اشتهاردى (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
نقل شده : حضرت موسى (ع) در مجلسى نشسته بود ناگهان ابلیس به محضر آن حضرت رسید، درحالى که کلاه رنگارنگ درازى بر سر داشت ، وقتى نزدیک شد از روى احترام ، کلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت وگفت : السّلام علیک .
موسى (ع ) فرمود: تو کیستى ؟، او جواب داد:((من ابلیس هستم )).
موسى - خدا تو را بکشد، براى چه به اینجا آمده اى ؟
ابلیس - آمده ام بخاطر مقام ارجمندى که در پیش گاه خدا دارى بر تو سلام کنم .
موسى - با این کلاه رنگارنگ چه مى کنى؟
ابلیس - با این کلاه ، دلهاى فرزندان آدم (ع ) را آلوده و منحرف مى کنم (وقتى آنها به زرق و برق دنیا که نمودارش در این کلاه وجود دارد، دل بستند، براحتى از صراط حق ، منحرف خواهند شد).
موسى - چه کارى است که اگر انسان انجام دهد، تو بر او چیره مى شوى ؟
ابلیس - هنگامى که انسان خود بین باشد و عملش را زیاد بشمرد، و گناهانش را فراموش کند ( بر او چیره مى گردم ) و تو را از سه خصلت بر حذر میدارم 1- با زن نامحرم خلوت نکن که در این صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بى عفتى وا دارم 2- با خداوند اگر پیمان بستى حتما آن را ادا کن 3- وقتى متاع یا مبلغى به عنوان صدقه ، خارج کردى ، فورا آن را به مستحق بپرداز، زیرا تا صدقه داده نشده من حاضرم که صاحبش را پشیمان کنم . سپس ابلیس ، پشت کرد و رفت در حالى که مى گفت : یا ویلناة علم موسى ما یحذّر به بنى آدم : ((واى بر من ، موسى (ع ) دانست امورى را که بوسیله آن ، انسانها را از آلودگى بر حذر مى دارد)).
برگرفته از:
کتاب داستان دوستان جلد2 محمدى اشتهاردى (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امام على (علیه السلام):
ثَوابُ العَمَلِ عَلَی قَدْرِ المَشَقَّةِ فیهِ.
پاداش کار به اندازۀ رنج و زحمتى است که در راه آن متحمل می شوند.
The reward for any work is proportionate to the toil of performing it.
غرر الحکم، ص 4690
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله):
قَیِّدُوا العِلْمَ بِالکِتابَةِ.
علم را با نوشتن [آن] به بند بکشید.
Fetter knowledge by writing it down.
بحار الأنوار، ج 2، ص 151
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:
به درستى که براى اهل آتش ناله و فریادى هست از بوى گند فرجهاى زناکاران ، پس حذر کنید و دورى نمایید از زنا. پس به درستى که در آن شش خصلت است که عقوبت این گناه است سه چیز در دنیا و سـه چـیـز در آخـرت . امـا آنـچـه در دنـیـا اسـت اول ایـنـکـه : نـور صورت را مى برد. دوم اینکه : سبب فقر مـى شـود. سـوم آنکه : عمر زانى کوتاه مى شود. و اما آنچه در آخرت است اول اینکه : سبب غضب حق تعالى مى گردد. دوم ایـنـکـه : سـبـب سـختى محاسبه قیامت مى گردد. سوم اینکه : عـذاب سـخت براى آن هست . به درستى که روز قیامت زانیان مـى آیـند در حالى که آتش از فرجهاى آنها شعله مى کشد. و به بوى بد و گند فرجهایشان شناخته مى شوند.
برگرفته از:
کتاب ترجمه ارشاد القلوب دیلمی(دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
و در خـبـر است که موسى علیه السلام از شیطان ملعون سؤال کـرد کـه مـرا خبر ده به آن گناهى که هر گاه از فرزند آدم سـر زند تو بر او غلبه و تسلط پیدا خواهى کرد؟ پس شیطان گفت: وقتى که از خودش خوشش آید و به نظر عجب و خـودبـیـنـى در خـود بنگرد، و عمل خود را بزرگ شمارد، و صـدقـه اى کـه داده در نـظـر او جـلوه کـند، و گناه خود را از نـظـر بـبـرد در این هنگام بر او مسلط خواهم شد. و حذر کن و اجـتـنـاب نـمـا از ایـنـکـه بـه سـائلى پـرخاش کنى یا او را مـأیـوسـانـه بـرگردانى. پس او را مأیوس نکن گر چه بـه یـک نـصـف خـرمـا بـاشـد و گـرچـه در سوال هم بسیار اصرار کند، بلکه او را به نیکویى رد کن وقـتى که چیزى نباشد که به او دهى، پس به درستى که عـطـاى بـه سـائل سـبب بیشتر باقى ماندن نعمتهاى خداوند اسـت بـر تـو. و چـه بـسـا مـمـکـن اسـت کـه سـائل مـلکى باشد که خداى متعال او را در صورت آدمى به سوى تو فرستاده که امتحان کند تو را تا ببیند چگونه در آنـچـه خـدا بـه تـو روزى فـرمـوده و عـطـا کـرده اسـت عمل مى کنى .
برگرفته از:
کتاب ترجمه ارشاد القلوب دیلمی(دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
آقای اسلامیه - شاگرد و داماد عارف واصل آیت الله محمدجواد انصاری همدانی- نقل می کند:
یک موقع من از ایشان (عارف واصل انصاری همدانی) سوال کردم، چطور می شود خدمت حضرت ولی عصر (عج) رسید؟ خیلی کوتاه فرمودند:
موقعی که ظهور و غیبت آقا فرق نکند، آن موقع می توانی خدمت خود آقا برسی.
خب این مطلب خیلی مهمی است، حالا دیگران ذکر می دهند، توسل می دهند. آدم باید برود خودش را آماده کند تا حضور و غیبت برایش فرق نکند، آن وقت می تواند.
برگرفته از:
کتاب ارزشمند "سوخته"
(سیر سالک عارف، آیت الله شیخ محمدجواد انصاری همدانی)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
گمنام زمینی ها
آشنای آسمانـــــــی ها
غواص مهریه زهرا سلام الله علیها
بلدچی اروزند تا علقمه و عاشـورا
شفیع روز جزا به اذن خـــــــــــــدا
شهیـــــــد گمنام
برای دریافت سایز اصلی و باکیفیت عکس بر روی آن کلیک بفرمایید.
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ابوالفتوح رازى ، قاضى نعمان و ابوالقاسم کوفى آورده اند:
در زمان حکومت عمر بن خطّاب، غلامى را نزد او آوردند که مولاى خود را کشته بود، عمر
بدون آن که تحقیق و بررسى نماید، حکم قتل او را صادر کرد.
این خبر به امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام رسید و شهود نیز شهادت دادند؛ که این غلام
مولاى خود را کشته است.
حضرت خطاب به غلام کرد و اظهار نمود: تو چه مى گوئى؟
غلام در پاسخ گفت: بلى، من او را کشته ام.
حضرت فرمود: براى چه او را کشته اى؟
گفت: اربابم خواست به من تجاوز لواط کند ولى من نپذیرفتم، و چون خواست مرا مجبور
کند، من او را از خود بر طرف ساختم، ولیکن بار دیگر آمد و به زور با من چنان
عمل زشتى را مرتکب شد و من هم از روى غیرت و انتقام او را کشتم.
حضرت اظهار داشت: باید بر ادّعاى خود شاهد داشته باشى؟
غلام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! در حالى که من در آن شب تنها بودم، چگونه مى توانم
شاهد داشته باشم؛ و او درب ها را بسته بود و من اختیارى از خود نداشتم .
امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام فرمود: چرا بر او حمله کردى و او را کشتى؟ آیا او از این
عمل زشت پشیمان نشده بود؟ و آیا ندامت و توبه او را نشیندى؟
غلام گفت : خیر، هیچ أثرى از آثار ندامت در او ندیدم .
حضرت با صداى بلند فرمود: اللّه اکبر! صداقت یا دروغ تو، هم اکنون روشن خواهد
گشت.
بعد از آن دستور داد تا غلام را بازداشت نمایند و سپس به اولیاى
مقتول خطاب کرد و فرمود: سه روز که از دفن مرده گذشت ، جهت بیان و صدور حکم
مراجعه کنید.
چون روز سوّم فرا رسید، امام علىّ علیه السلام به همراه عمر و اولیاء
مقتول کنار قبر رفتند و حضرت دستور داد تا قبر را بشکافند؛ سپس اظهار نمود: چنانچه
جسد مرده موجود باشد، غلام دروغ گفته ؛ و اگر مفقود باشد غلام، صادق و راستگو است .
پس وقتى که قبر را شکافتند، جسد را در قبر نیافتند؛ و چون به حضرت علىّ علیه
السلام گزارش دادند که جسد در قبر نیست.
حضرت اظهار نمود: اللّه اکبر! به خدا قسم! نه دروغ گفته ام و نه تکذیب شده ام، از
پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود:
هر که از امّت من باشد و عمل زشت قوم لوط را انجام دهد که همانا به وسبله فریب شیطان
انجام مى دادند و بدون توبه از دنیا برود و او را دفن کنند، بیش از سه روز در قبر
نخواهد ماند؛ و او را با قوم لوط محشور مى گردانند؛ و به عذاب سخت و دردناک الهى
گرفتار خواهد گشت .
پس از آن ، حضرت امیر علیه السلام فرمود: غلام را آزاد کنید.(1)
پاورقی:
1- مستدرک الوسائل : ج 14، ص 344 346، ح 8 و 9.
برگرفته از کتاب:
چهل داستان و چهل حدیث از امیر المؤمنین على (ع)(دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ابو اسحاق سبیعى گوید:
بر مسروق بن اجدع وارد شدیم، مهمانى داشت که او را نشناختیم ، و هر دو مشغول غذا خوردن بودند. آن میهمان گفت:
من در جنگ حنین با رسول خدا (ص) بودم - از این سخن دریافتیم که او پیامبر
(ص) را دیده و با حضرت صحبتى داشته است - که صفیّه دختر حیىّ بن
اخطب حضور پیامبر (ص) آمد و عرضکرد: اى رسول خدا من چون دیگر زنان شما
نیستم ، پدر و برادر و عموى مرا کشته اید (و من کسى را ندارم )، بنا
بر این پس از وفات شما به چه کسى رجوع کنم ؟ حضرت فرمود: باین شخص - و با
دست به علىّ بن ابى طالب (ع) اشاره نمود-. و نیز همان
میهمان گفت : آیا شما را به خبرى که حارث اعور بمن باز گفت خبر ندهم ؟
گفتیم : چرا، گفت : (که حارث گفت :) خدمت علىّ بن ابى طالب (ع) رسیدم، حضرت فرمود: اعور! براى چه آمدى ، گفتم : یا امیر المؤمنین دوستى شما مرا
بدینجا کشانده است. فرمود: تو را بخدا راست مى گوئى؟ گفتم:
بخدا سوگند، آرى، حضرت: سه بار مرا سوگند داد سپس فرمود: آگاه باش که
بنده اى از بندگان خدا نیست که خداوند
دل او را بایمان آزموده باشد جز اینکه دوستى ما را در قلب خود احساس مى کند
و ما را دوست مى دارد. و بنده اى از بندگان خدا نیست که خداوند بر او
خشم گرفته باشد جز اینکه بغض و دشمنى ما را در دل خود احساس مى کند و ما را
دشمن مى دارد.
بنا بر این دوست ما هر روز که روز را آغاز مى کند در انتظار رحمت بسر مى
برد، و درهاى رحمت نیز بروى او گشوده است، و دشمن ما روز را آغاز مى
کند در حالى که بناى کار خود را بر لب پرتگاهى قرار داده که او را ب آتش
دوزخ دراندازد.
پس رحمت اهل رحمت گوارایشان باد، و جایگاه اهل دوزخ نیز همان هلاکتشان باد.
برگرفته از:
کتاب ترجمه امالی شیخ مفید (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
[اى عزیز!] سر اینکه خداوند گرسنگى را براى پذیرایى میهمان خود اختیار کرده1 آن است که نعمتى بهتر و بالاتر از نعمت معرفت و قرب و لقاء نیست و گرسنگى از نزدیکترین اسباب آنهاست.2
1) عارف واصل، مرحوم آیه الله علامه سید محمد حسین طباطبایى (قدس سره) از
استاد سلوکى خود حضرت جمال العارفین آیه الله سید على قاضى قدس الله نفسه
روایتى را درباره جوع نقل مىنماید که محصل آن چنین است: در زمان انبیاى
سلف، سه نفر رفیق گذرشان به دیار غربت افتاد، شب فرا رسید، هر یک براى
تحصیل غذا به نقطهاى متفرق شدند لیکن با یکدیگر میعاد نهادند که فردا در
وقت معین در آن میعادگاه یکدیگر را ملاقات کنند، یکى از آنها میهمان بود و
دیگرى به میهمانى شخصى درآمد چون سومى جایى نداشت با خود گفت به مسجد
مىروم و میهمان خدا مىشوم و تا صبح در آنجا به سر برد و همچنان گرسنه
باقى بود. صبحدم در میعاد خود هر سه نفر حضور یافتند و هر یک سرگذشت خود را
بیان کردند. از جانب خداى تعالى به نبى آن زمان وحى رسید که به آن میهمان
ما بگو: ما میهمانى این میهمان عزیز را قبول کردیم و خود میزبان او شدیم و
براى او درصدد تهیه بهترین غذا برآمدیم لکن در خزانه غیب خود تفحص کردیم،
بهتر از گرسنگى غذایى را براى وى نیافتیم. رساله لب اللباب؛ ص 128.
2) المراقبات؛ ج 1 ص 266.
برگرفته از:
کتاب باده گلگون میرزا جواد آقا ملکلی تبریزی(ره) (دانلود کتاب)
جهت شادی روح پاک آن عارف بزرگ حمد و سوره ای عنایت بفرمایید.ممنون
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
سلیمان بن خالد از امام صادق از پدرانش علیهم السّلام از رسول خدا (ص) روایت کند که آن حضرت به على (ع) فرمود:
اى على تو از من هستى و من از تو، دوست تو دوست من است و دوست من دوست خداست ، و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست .
اى على من در جنگم با کسى که با تو بجنگد، و بر سر مهر هستم با آن کس که با تو بر سر مهر باشد. براى تو گنجى در بهشت است و تو ذو
قرنین آن هستى .
اى على تو تقسیم کننده بهشت و دوزخى ، داخل بهشت نمى شود بجز آن کس که تو
را بشناسد و تو هم او را بشناسى ، و در آتش
داخل نشود جز کسى که تو را منکر باشد و تو نیز شناساى او نباشى . اى على تو
و امامان از فرزندانت در روز قیامت بر اعراف هستید که مجرمان را
از سیما، و مؤمنان را به علامات و نشانه ها مى شناسى . اى على اگر تو نبودى
، پس از من مؤمنان شناخته نمى شدند (زیرا دوستى آن حضرت
ایمان و دشمنى وى کفر است ، پس دوستان آن حضرت مؤمنان ، و دشمنان حضرتش
کافرانند).
برگرفته از:
کتاب ترجمه امالی شیخ مفید (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) بنابر مشهور، روز سیزدهم ماه رجب ، سى
سال بعد از عام الفیل ، در شهر مکّه معظّمه ، در میان کعبه الهى دیده به جهان گشود و با
نور طلعتش ، جهانى تاریک را روشنائى بخشید.
در اوّلین مرحله اى که حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، قنداقه این نوزاد مبارک را از
مادرش تحویل گرفت ، نوزاد با زبان فصیح خواند:
(بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم ، قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤ مِنُونَ الَّذینَ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ
...)(4).
یعنى ؛ به نام خداوندى که بخشنده و مهربان است ، همانا آن مؤ منینى که در هنگام به جا
آوردن نماز، خاشع باشند؛ رستگار و سعادتمند خواهند بود.
حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله در مقابل ، به او فرمود: یا علىّ! بدان که مؤ منین به
وسیله تو رستگار خواهند شد.
نام : علىّ(5) (سَلام اللّهِ علیهِ یَوم وُلِدَ، وَ یَوم استُشهدَ و یَوم یُبعثُ
حیّا).
کنیه : ابوتراب ، ابوالا ئمّه ، ابوالحسن و ... .
لقب : امیرالمؤ منین ، یعسوب الدّین ، یعسوب المؤمنین ، قائد الغُرّ المحجَّلین ، امام
المتّقین ، سیّد الا وصیاء، اسداللّه ، مرتضى ، حیدر، أَنزع ، قَضْم ، وصىّ، ولىّ و ... .
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب .
مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم ، اوّلین زن هاشمیّه اى که با مرد هاشمى ابوطالب
ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت ، حضرت او را به عنوان مادر
خطاب ، مى نمود.
نسبت امام علىّ بن ابى طالب ، با سى واسطه همانند
رسول گرامى اسلام ، به حضرت آدم صلوات اللّه علیهم ، مى رسد.
نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بوده است ، که بر هر کدام نقش مخصوصى
حکّ شده بود.
دربان آن حضرت را سلمان فارسى و قنبر نام برده اند.
اوّلین کسى که به نبوّت حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله ایمان آورد، علىّ علیه
السلام بود، که در سنّ هفت سالگى با آن حضرت نماز جماعت خواند.
آن بزرگوار در تمام جنگ هاى زمان حضرت رسول غیر از جنگ تبوک ، مشارکت داشت و
بیشترین پیروزى ها به دست برومند و تواناى آن حضرت نصیب اسلام و مسلمین گردید.
طبق نقل ابن عساکر: جنگ بدر توسّط امام علىّ علیه السلام در سنّ 20 سالگى به نفع
اسلام و مسلمین به پایان رسید و نیز مکّه توسّط حضرتش در سنّ 28 سالگى فتح
گردید.
پس از رحلت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله جنگ هائى بر علیه اسلام و بر علیه
آن حضرت توسّط منافقین و مخالفین به وقوع پیوست ، که مهم ترین آن ها سه جنگ به
نام هاى : جمل ، صفّین و نهروان مى باشد.
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ادامه مطلب ...
امام باقر (علیه السلام):
لا تَذْهَبُ بِکُمُ المَذاهِبُ فَوَاللهِ ما شِیعَتُنا إلّا مَنْ أََطاعَ اللهَ.
مبادا مذاهب [انحرافی] شما را با خود ببرند. به خدا سوگند شیعیان ما، تنها، کسانی هستند که خدا را اطاعت میکنند.
Do not be carried away by [false] doctrines. By God, our followers (Shī‘a) are none but those one who obey God.
کافی، ج 2، ص 73
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
میلاد کریم اهل البیت علیهم السلام مبارک...
بت غم عشق تو تا یار دل زار من است
بهتر از خلد برین گوشه بیت الحزن است
نه غم حُور و نه اندیشه جنّت دارم
از زمانى که مرا بر سر کویت وطن است
قصّه عشق من و حُسن تو اى مایه ناز
نقل هر مجلس و زینتْ دِه هر انجمن است
بعد از این یاد، کس از لیلى و مجنون نکند
حُسْن اگر حُسْن تو و عشق اگر عشق من است
توئى آن یوسف ثانى که ز یک جلوه حُسن
محو دیدار تو صد یوسف گل پیرهن است
از پى دیدن رخسار تو موساى کلیم
سال ها بر سر کویت به عصا تکیه زن است
آدم و نوح و سلیمان و مسیحا و خلیل
همه را مِهر ولاى تو به گردن رسن است
خلق گویند به من ، دلبر و معشوق تو کیست
که تو را در غم او این همه رنج و مِحَن است
چه بگویم که نم از یم نتوان گفت که آن ماه جبین
سرو سیمین بدن و خسرو شیرین سخن است
ثمر باغ رسالت ، گهر بحر وجود
والى مُلک ولایت ، ولىّ مؤ تمن است
اوّلین سبط و دوّم حجّت و سیّم سالار
چارمین عصمت حقّ و یکى از پنج تن است
نام نامیّش حسن ، خلق گرامیّش حسن
پاى تا فرق حسن ، بلکه حسن در حسن است
روى حسن موى حسن بوى حسن خوى حسن
یک جهان جوهر حُسن است که در یک بدن است
(اشعار: از شاعر محترم مرحوم ذاکر)
+++
دانلود نوای ریبای مولا مولا، مولا مجتبی (علیه السلام)
از حاج محمود کریمی
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم