6 - راستگوئى و انزوا
خلیفه دوّم براى خلیفه پس از خودش نقشه اى داشت، آنگونه که شش نفر را براى خلافت معرّفى کرد و به سربازان دستور داد، در شوراى
شش نفره بنشینند و یک نفر را انتخاب کنند، و اگر دو دسته شدند، نظر داماد خلیفه سوم،
عبدالرّحمن بن عوف ملاک انتخاب است.
طلحه ، حق خود را به خلیفه سوم ، و زبیر به على علیه السلام، و سعد وقّاص به
عبدالرّحمن داد.
حال عبدالرّحمن با هرکدام بیعت کند، او خلیفه مسلمین است، با اعلام عمومى،
همه مردم در مسجد مدینه گِرد آمدند و عبدالرّحمن شرائطى را طرح کرد.
دست در دست على علیه السلام گذاشت و گفت:
با تو بیعت مى کنم که طبق دستور خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و برنامه
زندگى و حکومتىِ خلیفه اوّل و خلیفه دوّم، حکومت کنى.
حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام نپذیرفت، و فرمود:
براءساس قرآن و اسلام و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله و اجتهاد شخصى خویش
حکومت مى کنم.
سپس عبدالرّحمن دست در دست خلیفه سوم گذاشت و شرائط را تکرار کرد.
خلیفه سوم پذیرفت و گفت:
آرى، (گرچه به قولى که داد، از همان آغاز خلافت
عمل نکرد.)
تا سه بار این حرکت ادامه یافت.
بار سوّم عبدالرّحمن خطاب به على علیه السلام گفت:
اکنون که دست من از دست تو خارج شود، خلافت هم از چنگ تو بیرون مى آید.
امام على علیه السلام فرمود:
بیرون بیاید، من نمى توانم دروغ بگویم ، یا وعده دروغ بدهم.
حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام به دروغ یک کلمه آرى نفرمود و
سال هاى طولانى دیگر در انزوا نشست، یعنى در سیاست توحیدى، هدف هرچند مقدّس
باشد، وسیله را توجیه نمى کند.(*)
پاورقی:
* عبقریّة الامام ص 156
برگرفته از:
کتاب الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (جلد دوم) (دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم