روزى فاطمه زهرا فرمود: دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامى که بلال دو مرتبه گفت : الله اکبر، حضرت فاطمه به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خوددارى نماید. و زمانى که بلال گفت : اشهد اءن محمد رسول الله، فاطمه علیها سلام صیحه اى زد و با صورت خود سقوط و غش کرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خوددارى کن ! زیرا فاطمه دختر پیغمبر رحلت کرد. مردم فکر کردند که فاطمه از دار دنیا رفته است ! بلال اذان را تمام نکرده قطع نمود. پس از آنکه فاطمه زهرا به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام کن . ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: اى برترین زنان! من از اینکه هرگاه صداى اذان مرا مى شنوى و این همه ناراحت مى شوى مى ترسم. لذا حضرت فاطمه علیهاسلام وى را معاف نمود.
1- من لا یحضره الفقیه ، ج 3 ص 137
- روضة الواعظین ، ص 181
برگرفته از:
کتاب زندگانی حضرت زهرا (علیها سلام)2 (دانلود کتاب)
ترجمه و تحقیق از جلد 43 بحارالانوار علامه مجلسی
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم