و لو عـلم النـاس مـا للمـؤ مـن عندالله لخضعت له الرقاب
فـان الله تـعـالى اشـتق للمؤ من اسما من اسمائه فالله هو
المـؤ مـن سـبحانه و سمى عبده مؤ منا تشریفا له و تکریما و
انه یوم القیمة یومن على الله فیجیر ایمانه .
و اگـر مـردم مـى دانـسـتـند که مؤ من را در نزد حق تعالى چه
مقامى است هر آینه گردنها براى او خاضع مى شد. پس به
درستى که خداى تعالى براى مؤ من اسمى از اسمهاى خود را
جـدا فـرمـوده خـداى مـتـعـال مـؤ مـن است و بنده اش را مؤ من نام
گـذارده بـراى شـرافت و کرامت و بزرگوارى که براى او
قـائل اسـت . و جـهـت دیـگـر کـه خـداى
مـتـعـال بـنـده خـود را مـؤ مـن نـامیده اینکه در قیامت امان مى دهد
کـسـانـى را بـر خـدا و امـان دادن او مـورد
قبول واقع خواهد شد.
و قـال الله تـعـالى : لیاءذن بحرب منى من اذى مؤ منا او
اخافه .
خـداى مـتـعال فرموده : باید اعلان جنگ با مرا بدهد کسى که
مؤ منى را اذیت کند یا اینکه او را بترساند.
و کـان عـیـسـى عـلیـه السـلام یـقـول یـا مـعشر الحواریین
تـحـبـبـوا الى الله ببغض اهل المعاصى و تقربوا الى الله
بـالبـعـد عـنـهم و التمسوا رضاه فى غضبهم و اذا جالستم
فـجالسوا من یزید فى عملکم منطقه و یذکرکم الله رویته
و یرغبکم فى الآخرة عمله .
حـضـرت عـیـسـى بـن مریم ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ
فـرمـود: اى جـمـاعـت حـواریـیـن با خدا دوستى کنید به دشمن
داشـتـن اهـل گناه و معصیت . و به خدا تقرب بجویید به دور
شـدن از آنـهـا. و رضـاى خدا را طلب کنید در به غضب آوردن
آنـهـا. و هـرگـاه خواستید هم نشینى براى خود داشته باشید
پس با کسى مجالست و همنشینى کنید که گفتار او سبب زیاد
شـدن اعـمـال خـیـر شـما باشد و دیدن او خدا را به یاد شما
بیاورد و عمل او سبب رغبت شما به آخرت گردد.
و قـال امـیـرالمـؤ مـنـیـن علیه السلام لابى ذر: الزم قلبک
الفـکـر و لسـانـک الذکـر و جـسدک العبادة و عینیک البکاء من
خـشـیة الله . و لا تهتم برزق غد. و الزم المساجد و ان عمارها
هم اهل الله و خاصته قراء کتابه العاملون به .
حـضـرت امیرالمؤ منین علیه السلام به جناب ابوذر فرمود:
قـلب خـود را از فـکـر جـدا مـکن و زبان خود را دائما به ذکر
بـدار و بـدن خـود را بـه عـبـادت بدار و دو چشم خود را به
گریه از خوف خدا عادت بده . و در غم روزى فردا مباش . و
از مـسـاجـد جـدا مـشـو، بـه درستى که تعمیر کنندگان مساجد
اهـل الله مـى باشند. و کسانى به مساجد اختصاص دارند که
قرآن را مى خوانند و به آن عمل مى کنند.
و قال علیه السلام المروة ست ثلاث فى السفر و ثلاث
فـى الحـضـر فـالتـى فـى الحضر تلاوة القرآن و عمارة
المـسـاجد و اتخاذ الاخوان فى الله . و اما التى فى السفر
بذل الزاد و حسن الخلق و المعاشرة بالمعروف .
فـرمـود: مـروت در شش چیز است سه چیز در سفر و سه چیز
در حـضـر. پـس آنـچـه در حـضـر است عبارتند از 1ـ تلاوت
قـرآن 2ـ مـسـاجـد را معمور کردن یعنى زیاد در مساجد رفتن و
نماز خواندن 3ـ برادران دینى براى خود اختیار کردن که در
امـور دیـنـى از آنـها استمداد و کمک بگیرد و اما آنچه در سفر
اسـت عـبـارتـنـد از: 1ـ آن توشه و خوراکى که همراه دارد در
مـوقـع خوردن به دیگران هم بدهد. 2ـ با همراهان و رفیقان
بـا اخـلاق نـیـکو رفتار کند. 3ـ معاشرت و مصاحبتش با آنها
به خوبى باشد و رفیقان را از خود منزجر نکند.
برگرفته از:
کتاب ترجمه ارشاد القلوب دیلمی(دانلود کتاب)
جهت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم